این قطعه را برای روی
سنگ قبرم سروده ام
شده ام دست بغل دست گریبانم نیست
نگهم جزبه تماشاگه جانانم نیست
شده ام مست،چنان ازرخ جانان دردل
که بجزعشق،بجزعشق،فراوانم نیست
سفرعشق برفتم برسیدم جانان
نشنیدم که بجزعشق فراخوانم نیست
عجبم نیست که هرآن برسم بریارم
که دلم جربه تماشای،به فرمانم نیست
غزلاتی زدل وجان،ای عزیزان گفتم
بسپردم به شما،دست به دیوانم نیست
رهگذرگردل این خاک زهم بشکافی
دل (میلاد)به جاییست،که درجانم نیست
گنهی هست به گردن،شده ام شرمنده
دست بگذاربخوان حمد،که احسانم نیست
(علی خودی آغمیونی)
- ۹۷/۰۹/۱۴