یارِما صبح،چو چشمان سیَه وامی کردهمه راجزمنِ دیوانه چلیپا می کرد
می گذشت از،دلِ نازک بَدَنان بادلِ سنگچومسیحا به تنش جامه ی زیبامی کرد
وعده می دادبه هرکَس نه به امسالْ، به قرنهنرش وعده ی طولانی و غوغامی کرد
(علی خودی آغمیونی)