آسمان آیدزمین گرمادری لب واکند
عاشقی پایان پذیرد،مادری نجواکند
کارمشکل گرکه داری دامن مادربگیر
دست مادرای دلا،هربسته ای راواکند
آبروجویدزمادر،دشت ودریاوچمن
قطره ای ازاشک مادر،برکه هادریاکند
ماه بنددچشم خودبرچشم مادربنگرد
شمس تابان چشم خود،درچشم مادرجاکند
کوه آیدزیرپای مادری سجده کند
درتپش افتدجهان باچشم اوسوداکند
تافلک باشدبه دنیا عشق می گیردزاو
چشم مادررافلک درچشم خودپیداکند
ای خدا(میلاد)چشمان چشم مادرمی نهد
گرنبیندچشم مادر،چشم نابیناکند
(علی خودی آغمیونی)
- ۹۶/۱۲/۱۷