اشعارعلی خودی آغمیونی

اشعارکلاسیک
  • ۰
  • ۰

رفت مادرباپدر

رفت مادر باپدر تنها شدیم

ژاله ای،چون دورازدریاشدیم


بردلیلی با خودش مجنون خود

ماچو آن شبهای بی فرداشدیم


هرچه ماگشتیم تاپیدا کنیم

چون تومادریاپدرشیداشدیم


تازه فهمیدیم،ماها قدرتان

چونکه حالا پرت ازبالاشدیم


این چه چرخی است می چرخی فلک

ماکه چون بیدی کمرها،تاشدیم


چون پدر مادر نیاید چشم ما

چشم ها داریم،نابینا شدیم


(علی خودی آغمیونی)


  • ۹۶/۱۲/۱۵
  • علی خودی آغمیونی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی