اشعارعلی خودی آغمیونی

اشعارکلاسیک
  • ۰
  • ۰

چشمان سیه

تووچشمان سیه،گوشه ی لب خال رمیده

من و زانوبه بغل،بغض گلو،کال ورسیده


تووآیینه وآن شانه وموهای پریشان

زلف من آینه وشانه به احوال ندیده


تو به هر سو نگری، دل ببری همچو پریوش

من و هر دیده به در، از سر شب سرمه کشیده


به نگاهی شده لب ریز نیازم رخ زیبا

ز تو احساس و نوازش، دل شیدا نشنیده


دل من در شب پاییزه و صد رنگ و سرریز

تو چوآن سروجفا،ازسروپاسبزه دمیده


توغریبانه پرافکندی وپروازرسیدی

من واین قامت بشکسته وچون لاله خمیده


طبع سردم شده دردم،همچونرکس گل زردم

همه ازریشه چوخوردم،رنگ رخسارپریده


من ودل تنگی وحاجت،تووصددیده رقابت

به همین است شهامت،که گلی خارتنیده


(علی خودی آغمیونی)


  • ۹۶/۱۲/۰۷
  • علی خودی آغمیونی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی