اشعارعلی خودی آغمیونی

اشعارکلاسیک
  • ۰
  • ۰

تب

برزمین افتاده ای بیماروتب داری هنوز؟!

می شوی ازتب رها،چونکه اَدَب داری هنوز


روزهایی سخت درپشت سَرَت شاید بُوَد

روزهایی بانشاط وباطَرَب داری هنوز


عمرطولانی،تورادراَبجَدَت،رویت شده

ماه فرودین،دوصدماه رَجب داری هنوز


درس املا،درس انشا،درس جانان درس جان

نکته چین،لوزی،مثلث،مکعب داری هنوز


دانش ات را،یاد دادی، بربلاآموزعشق

عاشقانی مبتلاو منتخب داری هنوز


پیشتازان قلم، ممتاز کنکورند ، باز

عده ای ازدانش آموزان،عقب داری هنوز


تارموهای سفیدی دیده شددرگیسوان

رنگ صورت خوشه چین ومُلتحَب داری هنوز


روزهای پرتلاتم دیده ای از روزگار

خاطراتی ازسیاهی های شب داری هنوز


گشته ای هفت شهردنیاراتوباهفت شهرعشق

چشم برشهرهای دیگر چون حَلَب داری هنوز


درفراسوی جهان چندین هزاران دوست ها

بهر دشمن،آش وروغن یک وَجَب داری هنوز


آیه هایی درغزل بانظم وترتیب وحزین

سوره ها،بیت الغزل،بوسیده لب داری هنوز


درغزل گفتی که داری،هم نوایی روزوشب

صدعجب(میلاد)نامی منتَصَب داری هنوز


(علی خودی آغمیونی)


  • ۹۶/۱۱/۳۰
  • علی خودی آغمیونی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی