زبانم لال دیدم بر جهنم
شوی داخل،ولی افسرده ای تو
دودستی داده ای اموال وراث
زهستی جان فقط آورده ای تو
شدی قاضی،شدی هم متهم تو
که چون تابوت را هم خورده ای تو
ز برزخ آمدی بیرون تو برزخ
بپرسیدی چراتو زرده ای تو
بگفتی هست اموالت فراوان
هزاران سود بیجا برده ای تو
بگفتی جزربا خواری وآن کار
گناهانی دگرهم کرده ای تو
بگفتی گر که برگردی به دنیا
دهی سیلو بجای گرده ای تو
به لب دارم سخن هارا نگویم
قیامت تاشود،در پرده ای تو
بگفتم من کمی از آنچه دیدم
خدا را شکرکن ، نمرده ای تو
نترسی توبه کن داری تومهلت
بکن خالی شکم پرورده ای تو
توسررامیدهی برباد(میلاد)
دلِ آزردگان، آزرده ای تو
(علی خودی آغمیونی)
- ۹۸/۰۴/۱۶